MSD system


پشتيباني
جستجو




در اين وبلاگ
در كل اينترنت

فيسبوک





MSD system

تبليغات



اگر اندروید «دزدی» است، پس آی‌فون هم یک محصول دزدی است!

 

بر اساس زندگی‌نامه استیو جابز، او در ژانویه ۲۰۱۰ زمانی که گوشی موبایل اندرویدی تازه HTC را دید، برآشفت. او به صورت مکرر به اریک اشمیت که در آن زمان علاوه بر عضویت در تیم مدیریت گوگل، عضو هیئت مدیره اپل هم بود، می‌گفت که استفاده از ایده‌های اپل را در اندروید متوقف کند. سرانجام اشمیت در اپل تحمل نشد و بالا گرفتن رقابت در زمینه گوشی‌های هوشمند باعث شد که اشمیت وادار به کناره‌گیری از هیئت مدیره اپل شود.

 

پس از این ماجرا، جابز در اظهار نظر جالبی، اندروید را یک محصول تقلیدی و دزدی خواند و گفت که حاضر است همه ۴۰ میلیارد دلار سرمایه اپل را در بانک، صرف متوقف کردن اندروید کند، او آنقدر بر این پیکار مصر بود که آن را تشبیه یه یک جنگ اتمی کرد!

در این یکی دو ساله، رفتارهای انحصارگرانه عجیبی را از اپل شاهد بوده‌ایم، مثلا این شرکت ادعا می‌کرد که سامسونگ از آی‌پد در زمینه طراحی تقلید کرده است و مدتی جلوی فروش گلکسی تب گرفته شد. به تازگی هم خبری در مورد ثبت «پتنت» مک‌بوک ایر منتشر شده است و بیم آن می‌رود که هر لپ‌تاپ پرتابل و نازکی متهم به تقلیدی بودن و الهام گرفتن از مک‌بوک‌ ایر شود! البته سایر شرکت‌ها هم به نوبه خود از اسلحه کارای پتنت برای دفاع و حمله متقابل استفاده می‌کنند.

 

 

اما در این پست قصد ندارم که اختلاف‌های کنونی شرکت‌های بزرگ را مرور کنم یا در مورد جنگ «پتنت» صحبت کنم، در این پست بر آن هستم که نشان بدهم که همه فناوری‌های محبوب و پیشرفته‌ای که امروزه استفاده می‌کنیم، آمیزه‌ای از تلاش نوآوران بسیار در طول سال‌ها بوده‌اند، بنابراین آی‌فون و iOS هم چیزی نبود که به یک باره در سر جابز شکل گرفته باشد، بلکه آی‌فون ثمره استفاده بدیع از فناوری‌های از پیش موجود با توجه به نیازهای کاربران بود. هنر عمده اپل برآورد دقیق این نیازها است، طوری که گفته می‌شود، اپل در برآورد احتیاجات کاربران، از خود آنها هم دقیق‌تر است!

وقتی صحبت از تاریخچه فناوری چندلمسی یا مولتی‌تاچ می‌شود، ذهن همه به زمان معرفی نخستین آی‌فون برمی‌گردد، اما تاریخچه ابزارهایی که از فناوری چندلمسی استفاده می‌کردند، به دهه ۱۹۸۰ برمی‌گردد، این فناوری حاصل تلاش پژوهشگران و شرکت‌ها زیادی است. هم برای اپل و هم برای شرکت‌های دیگر غیرممکن است که بدون کپی‌برداری از فناوری‌های پایه از پیش موجود، محصولی بسازند، در حالی که جابز اندروید را دزدی می‌خواند، از زمان عرضه اندروید، پاره‌ای از ویژگی‌های این سیستم عامل موبایلی در iOS مورد استفاده قرار گرفته است.

برای ما مصرف‌کننده‌ها این کپی‌برداری یا استفاده از فناوری‌های از پیش موجود، چیز بدی نیست، چون به سرعت ایده‌های خوب را در محصولات مختلفی که شرکت‌های بزرگ می‌سازند، پیدا می‌کنیم.

ما این روزها در شگفت می‌مانیم که چطور می‌شود فروش تبلتی را صرف داشتن طول و عرضی شبیه آی‌پد، متوقف کرد، اما دو دهه پیش، در اواخر دهه ۱۹۸۰، ثبت پتنت به این آسانی‌ها نبود، در آن زمان یک قاضی حکم داد که نمی‌توان برخی از ویژگی‌های رابط کاربری سیستم عامل مکینتاش را مشمول کپی‌رایت کرد. اما حالا اوضاع فرق کرده است و اپل و شرکت‌های دیگر سلاح‌های قانونی به مراتب بیشتری در اختیار دارد، در حالی که کپی‌رایت در ذات خود چیز بدی نیست، بیم آن می‌رود که روند فعلی ثبت پتنت، به تدریج باعث شود، شرکت‌ها به جای نوآوری، وارد جنگ‌های بی‌پایان احمقانه شوند و دست آخر این مشتری باشد که متضرر شود.

فناوری مولتی‌تاچ 
معمولا فناوری‌های پیشرفته‌ای که وارد گجت‌هایمان می‌شوند، پیش از اینکه از سوی شرکت‌های بزرگ وارد محصولاتشان شوند، توسط پژوهشگرانی در آزمایشگاه‌ها توسعه پیدا می‌کنند. فناوری مولتی‌تاچ هم به همین ترتیب بود.

نخستین صفحه مولتی‌تاچ در سال ۱۹۸۴ در آزمایشگاه Bell ساخته شد، این صفحه توسط «باب بویی» ساخته شده بود و حاصل قرار دادن حسگرهای خازنی چندلمسی روی یک صفحه CRT بود، این صفحه به کاربر اجازه می‌داد که اشکال گرافیکی را با انگشتانش دستکاری کند.

در دو دهه بعدی، محققان از شیوه‌های مختلفی برای ساختن صفحات چندلمسی استفاده کردند، مثلا در سال ۱۹۹۱ ، در پروژه‌ای به نام «میز دیجیتال»، در بالای یک میز معمولی پروژکتور و دوربینی قرار داده می‌شد که می‌توانست لمسی صفحه را پایش کند. فناوری دیگر DiamondTouch بود که در این فناوری هم از پروژکتور بالای میز استفاده می‌شد، اما حسگر آن با اندازه‌گیری جریان الکتریکی کوچکی که کاربر با لمسی کردن به قسمت‌های مختلف میز وارد می‌کرد، متوجه لمس صفحه می‌شد. یک محقق دیگر به نام «جف هان» هم نمایشگر پروژکتوری ساخته بود که با استفاده از شیوه‌ای به نام frustrated total internal reflection متوجه لمس صفحه می‌شد.

 


جف هان

محققان به موازات پیشرفت سخت‌افزار، نرم‌افزار لازم برای مولتی‌تاچ را هم ارتقا می‌دادند. یکی از مهم‌ترین کارها در این زمینه این بود که بتوان فرهنگی از اشارات درست کرد، تا مثلا لمس سریع صفحه و کشیدن انگشت به چپ و راست، به صورت عوض کردن صفحه معنی پیدا کند. برای ما که از زمان آی‌فون شیفته بزرگ و کوچک کردن عکس‌ها با pinch شده‌ایم، شاید خیلی جالب باشد که بدانیم، نخستین بار در جریان پروژه Digital Desk بود که اشاره pinch به این منظور تعریف شد. در مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است، اشاره شده است که پژوهشگران این شرکت برای نخستین بار اشاره flick برای ارسال یک شیء از کاربری به کاربر دیگر را ابداع کرده بودند.

سرانجام در فوریه سال ۲۰۰۶، «هان» تعدادی از این ایده‌ها را متشکل کرد تا بسته‌ای از اپلیکیشن‌های مولتی‌تاچ را ایجاد کند، او در یکی از همایش‌های TED در این مورد صحبت کرده است، این سخنرانی هم‌اکنون بسیار مشهور است. ویدئوی این سخنرانی را می‌توانید در اینجا ببینید، این سخنرانی به منزله پایان عصر کلیک و ورود به عصر مولتی‌تاچ بود. در جریان همین سخنرانی او علاوه بر pinch کردن عکس‌ها، یک کیبورد لمسی را هم معرفی کرد که با آن برای عکس‌ها نام و برچسب وارد می‌کرد، او همچنین نقشه تعاملی‌ای معرفی کرد که به کاربر اجازه زوم، چرخاندن، «درگ» کردن و pinch  کردن را می‌داد، همان چیزی که امروزه در گوشی‌های هوشمند می‌بینیم.

 

 

تجاری کردن فناوری مولتی‌تاچ
اما اپل در زمینه تجاری کردن فناوری مولتی‌تاچ هم شرکت پیشگام نبود، در سال ۲۰۰۴، یک شرکت فرانسوی به نام Jazzmutant، یک پخش‌کننده موسیقی لمسی به نام Lemur ر ا معرفی کرد، صفحه نمایش این پخش‌کننده تعدادی دکمه و اسلایدر و اجزای دیگر برای کنترل پخش موسیقی داشت. این پخش‌کننده در سال ۲۰۰۵ معرفی شد و قیمت آن حدود ۲۰۰۰ دلار بود. گرچه ورود گجت‌های ارزان‌تری مثل آی‌پد، باعث شد که این شرکت بختی برای فروش Lemur نداشته باشد، اما این شرکت توانست فناوری مولتی‌تاچ خود را تحت نام Stantum ثبت کند و در سال ۲۰۰۹، حدود ۱۳ میلیون دلار درآمد کسب کند.

 

 

خود «جف هان» هم در سال ۲۰۰۶ با تأسیس شرکت Perceptive Pixel در صدد برآمد که مولتی‌تاچ را تجاری کند، این شرکت بر ساخت نمایشگرهای بزرگ لمسی تمرکز کرد، CNN یکی از مشتریان مشهور این شرکت بود.

اما شرکت مایکروسافت هم در زمینه مولتی‌تاچ از سال ۲۰۰۱ فعال بوده است، در سال ۲۰۰۴، یکی از مهندسان این شرکت به نام «اندی ویلسون»، محصولی به نام Touchlight را معرفی کرد که از یک سری دوربین و یک پروژکتور و یک رابط کاربری بسیار شبیه فیلم «گزارش اقلیت»، استفاده می‌کرد.
با استفاده از Touchlight کاربر می‌توانست اشکال سه‌بعدی را روی صفحه ببیند و با اشاره دست آنها را بچرخاند یا تغییر اندازه‌شان دهد.

 

 

اندی ویلیسون در توسعه فناوری Surface مایکروسافت هم نقش کلید بازی کرد، در این فناوری ما با یک میز لمسی سر و کار داریم و این بار هم سیستم، دوربین‌ها و پروژکتورهایی را به کار می‌برد.

 

 

سخت‌افزار Surface در سال ۲۰۰۵ تکمیل شد و خود فناوری در نیمه سال ۲۰۰۷، چند ماه بعد از معرفی آی‌فون، نمایش داده شد.

چهره شاخص دیگر در فناوری مولتی‌تاچ «وین وسترمن» بود، که تز PhD او در مورد یک وسیله مولتی‌تاچ بود که برخلاف محصولاتی که پیش از این مثالشان را زدیم، فقط یک ابزار دریافت‌کننده بود، وسترمن مدتی بعد شرکتی به نام FingerWorks را تأسیس کرد که کیبوردهای مولتی‌تاچ تولید می‌کرد و هدفش پیشگیری از آسیب‌های وارده به دست‌های کاربران در نتیجه استفاده طولانی‌مدت از کیبوردهای روتین بود. در سال ۲۰۰۵، این شرکت توسط اپل خریداری شد و وسترمن هم یکی از کارمندان اپل شد.
کاربران اپل نخستین ثمره وارد شدن وسترمن و فناوری‌اش را نه در آی‌فون دیدند و نه در آی‌پد، بلکه نخستین ثمره این ورود، ویژگی‌های جدید ترک‌پد کامپیوترهای مک بود.

گوشی‌های مولتی‌تاچ
خب! با خواندن دو بخش قبلی این پست باید متوجه شده باشید که اپل نه ابداع‌کننده مولتی‌تاچ بود و نه نخستین شرکتی بود که این فناوری را وارد محصولات تجاری کرد، اما اگر فکر می‌کنید که اپل نخستین شرکتی بود که به فکر وارد کردن فناوری لمسی در گوشی‌ها برآمد، باید بگویم که اشتباه می‌کنید!

نخستین بار این شرکت IBM بود که با ساخت گوشی‌‌ای به نام Simon، فناوری لمسی را به گوشی‌ها آورد. این گوشی، صفحه‌ای سیاه و سفید داشت و گرچه «چند»لمسی نبود، اما بسیاری از قابلیت‌های لمسی گوشی‌های کنونی را داشت: کاربران می‌توانستند با استفاده از یک کی‌پد لمسی، شماره‌گیری کنند و با یک تقویم و فهرست آدرس‌ها، ساعت و یک برنامه ارسال ایمیل به صورت لمسی تعامل کنند!

 

 

در طی سال‌های بعد گوشی‌های موبایل دچار تحولات زیادی شدند: صفحات نمایششان رنگی شد، اپ‌های پیچیده‌تری را اجرا کردند، دوربین‌دار شدند، به تدریج از فناوری تک‌لمسی پشتیبانی کردند و بعضی‌هایشان برای لمس دقیق‌تر مجهز به قلم‌های ویژه شدند و …

اما تا آوریل سال ۲۰۰۵، زمانی که گوشی‌ای به نام Neonode N1m وارد بازار شد، همه گوشی‌ها کیبورد فیزیکی را ترجیح می‌دادند، اما گوشی N1m  جزو معدود گوشی‌هایی بود که فاقد کیبورد فیزیکی بود. این گوشی علاوه بر داشتن فناوری لمسی، ویژگی‌ای داشت که آن را امروزه در گوشی‌های هوشمند می‌بینیم: برای آنلاک کردن گوشی می‌بایست، لمس به صورت اسلاید انجام می‌شد. (slide to unlock)

به تدریج فناوری صفحات لمسی پیشرفت کرد، در اکتبر سال ۲۰۰۶، شرکت Synaptics گوشی‌ای به نام Onyx را معرفی کرد که یک گوشی مفهومی بود. این گوشی البته به معنی واقعی، یک گوشی چندلمسی نبود، اما صفحه لمسی خازنی آن می‌توانست تفاوت فشار انگشت کاربر را با لمس گونه او را تشخیص بدهد تا کاربر نگران نباشد که هنگام صحبت کردن با گوشی به صورت تصادفی دکمه‌ها فشرده می‌شوند.

 

 

در ماه دسامبر ۲۰۰۶، ال‌جی ، گوشی Prada را معرفی کرد، این گوشی هم به مانند آی‌فون کیبورد فیزیکی نداشت.

سرانجام در ژانویه سال ۲۰۰۷، آی‌فون معرفی شد، جالب است بدانید که در آن زمان ال‌جی، اپل را متهم به کپی کردن طراحی‌اش کرد، این اتهام البته چندان وارد نبود، چون رابط کاربری آی‌فون بسیار پیچیده‌تر از پرادای ال‌جی بود و دو گوشی به صورت مستقل تکمیل شده بودند.

 

 

با این همه مقدمه به این مطلب اصلی می‌رسیم که آیا می‌توان اندروید را یک محصول دزدی قلمداد کرد؟

اگر در یک کلام بخواهم پاسخ بدهم، باید شگفت‌زده‌تان بکنم و بگویم: بله!

غیرقابل تصور است که اعضای تیم توسعه‌دهنده اندروید بدون توجه به ویژگی‌های آی‌فون اقدام به خلق اندروید کرده باشند و هیچ کدام از این ویژگی‌ها را وارد اندروید نکرده باشند. اما اگر گوگل را در استفاده از ایده‌های اپل گناهکار بدانیم، آن وقت باید به همان میزان اپل را گناهکار بدانیم!

شرکت‌ها و پژوهشگران زیادی پیش از آی‌فون فناوری‌هایی ابداع کردند، که در آی‌فون مورد استفاده قرار گرفت و ساخته شدن این گوشی را ممکن کرد. آیا قابل تصور است که بدون پیشگامانی در زمینه مولتی‌تاچ مانند باب بویی، IBM، Jazzmutant، جف هان و بدون خریداری شرکت و فناوری «وین وسترمن»، آی‌فون به مفهوم کنونی ساخته شود؟

کار عمده شرکت‌های خلاقی که محصولات اعجاب‌آور می‌سازند، ترکیب و تعریف دوباره نوآوری‌های قبلی است، نه اپل و نه اندروید از این امر مستنثنی نیستند.

در حالی که در اندروید به وضوح از نوآوری‌های مهم آی‌فون استفاده شده است، مهندسان گوگل هر وقت که احساس می‌کردند که iOS نقصی دارد، آن را اصلاح می‌کردند، مثلا سیستم هشداردهی یا push alert آی‌فون یک نقطه ضعف بود، چرا که مثلا وقتی پیامکی برای یک کاربر می‌آمد، یک کادر هشدار در وسط صفحه نمایش ظاهر می‌شد و او باید به سرعت تصمیم می‌گرفت که پیامک را بخواند یا از آن صرف‌نظر کند و راهی برای دیدن چند هشدار یا notification در یک جا نبود، اینجا بود که گوگل دست به نوآوری زد و سیستم هشداری معرفی کرد که به صورت لمس بالای صفحه نمایش و پایین کشیدن یک صفحه هشدار یا notification bar بود.

 

 

در نسخه پنجم iOS ، اپل با معرفی Notifications Center، دست به تقلید تمام‌عیاری از notification bar زد و البته در سیستم خود ویژگی‌های اضافه‌تری مثل امکان قرار دادن ویجت، نشان دادن وضعیت آب و هوا یا قیمت سهام را اضافه کرد. اما راهبرد کلی اپل دقیقا مثل اندرید بود، صفحه‌ای که با لمس به آرامی پایین می‌لغزد.

 

 

در این میان گرچه اپل متهم به کپی‌کاری شد، اما این کاربران آی‌فون بودند که از این کپی‌کاری سود بردند. همان طور که پیشتر هم گفتم، دنیایی که در آن شرکت‌های بزرگ سازنده گجت‌ها نخواهند یا نتوانند از هیچ یک از ایده‌ها و نوآوری‌ها و ویژگی‌های محصولات شرکت‌های دیگر به صورت کلی بهره ببرند، دنیای جالبی برای مصرف‌کنندگان نخواهد بود.

اپل را از لحاظ قانونی نمی‌توان به صورت مستقیم متهم به کپی‌برداری مستقیم کدهای iOS کرد، چرا که اندروید مبتنی بر لینوکس است و از Java-like virtual machine بهره می‌برد، در حالی که iOS  متکی بر داروین است و از فریم‌ورک Objective C مشتق از NeXT استفاده می‌کند. اما آیا گوگل در حین توسعه اندروید، هیچ یک از «پتنت‌»های اپل را نقض نکرده است؟ پاسخ به این سؤال دشوار است.

به شرکت‌هایی مانند اپل، یک سال فرصت داده می‌شود که پتنت‌های یک محصول را ثبت کنند، ۱۸ ماه صرف عمومی کردن ثبت این پتنت‌ها می‌شود، اگر اپل در واپسین روز قانونی مبادرت به ثبت پتنت آی‌فون کرده باشد، در این صورت تا جولای ۲۰۰۹، یعنی یک سال بعد از به بازار آمدن اولین گوشی اندرویدی، گوگل نمی‌توانسته از وجود چنین پتنت‌هایی مطلع باشد.

به علاوه باید در نظر داشت که اداره ثبت پتنت هم گاهی زمان زیادی برای تصمیم‌گیری در مورد برحق بودن یک شرکت در ثبت یک پتنت لازم دارد.

به صورت خلاصه، اعضای تیم توسعه‌دهنده انردوید در سال ۲۰۰۸، هیچ وقت نمی‌توانستند مطمئن باشند که از لحاظ قانونی، ایده‌ای متعلق به اپل است یا نه. تنها راه پیش روی آنها برای آنکه هیچکس نتواند، هیچ زمان آنها را متهم به دزدی کند، این بود که مثلا در اندروید از مولتی‌تاچ استفاده نکنند که البته راه احمقانه‌ای بود!

تکرار تاریخ
استیو جابز در عملی کردن تهدیدات خود، خوب عمل کرد، در حالی که اپل به طور مستقیم، گوگل را متهم نکرد، راهبرد اپل به راه انداختن جنگ‌های قانونی علیه شرکای گوگل بود، شرکایی که گجت‌های مبتنی بر اندروید می‌ساختند.

راهبرد مایکروسافت در این مواقع، توافق با شرکت خاطی با دریافت درصدی از سود حاصله است، اما اپل ترجیح می‌دهد که بازار را خالی از محصولات اندرویدی کند.

جالب است بدانید که این نخستین باری نیست که  اپل با استفاده از ایده‌های دیگران یک رابط کاربری می‌سازد و بعد از رقبا شکایت می‌کند که چرا از رابط کاربری‌اش تقلید کرده‌اند.

تاریخچه رابط کاربری گرافیکی به زمان اختراع ماوس برمی‌گردد، ماوس در سال‌های دهه شصت میلادی، توسط دوگ انجلبارت Doug Engelbart از شرکت SRI اختراع شد.

 

 

این ایده در دهه هفتاد میلادی توسط Xerox PARC به صورت یک رابط گرافیکی، تعریف مجدد شد. در سال ۱۹۷۹ تعدادی از مهندسان اپل به رهبری جابز از این شرکت بازدید کردند و از این رابط کاربری الهام گرفتند و پس از آمیختن این الهام با داشته‌های خودشان، پنج سال بعد اپل مکینتاش را معرفی کرد.

 

 

اندکی بعد، در سال ۱۹۸۵، مایکروسافت، نخستین نسخه ویندوز را معرفی کرد. در سال ۱۹۸۸، اپل علیه مایکروسافت شکایت کرد که از رابط کاربری مکینتاش تقلید کرده است. اما در سال ۱۹۸۹ شرکت Xerox هم وارد ماجرا شد، این شرکت از اپل شکایت کرد که ایده مکینتاش را از محققان این شرکت دزدیده است.

سرانجام قاضی حکم داد که رابط کاربری مکینتاش اصولا چیزی نیست که بتواند مشمول کپی‌رایت قرار بگیرد و مانع از این شد که رابط کاربری گرافیکی در انحصار اپل قرار بگیرد.

از جهات بسیاری، جنگ‌های این روزهای سازندگان گوشی‌های هوشمند، شبیه همان روزهاست. اما یک تفاوت اصلی وجود دارد: از لحاظ قضایی شرکت‌ها قدرتمند شده‌اند و با استفاده از پتنت‌های نرم‌افزاری به مانند اسلحه‌های توانمند، رقبایشان را به چالش می‌کشند.

 

 

گوگل میلیاردها دلار خرج پتنت‌ها کرده است، تا در مقابل اپل، مایکروسافت و دیگران کم نیاورد. در حالی که غول دنیای جستجو، جیب‌های پرپولی در این میدان دارد، شرکت‌های دیگر چنین بختی ندارند. اگر شرکت کوچکی ایده‌ای درخشان در مورد سیستم عامل‌های موبایل داشته باشد، اما نه مجهز به پتنت‌های دفاعی باشد و نه سرمایه زیادی داشته باشد، در مقابل وکلای عصبانی شرکت‌های بزرگ بی‌دفاع خواهد بود. این مسئله هم برای این شرکت‌ها و هم برای مصرف‌کنندگان و کاربران خوشایند نخواهد بود. چرا که کاربران از استفاده از ایده‌های خوب شرکت‌های کوچک محروم خواهند شد. تنها کسانی که از این بازی منفعت خواهند برد، وکلای محافظ پتنت‌ها خواهند بود.

 

 

 



javahermarket

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات سايت
تبلیغات


آمار سايت

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 338
بازدید دیروز : 190
بازدید هفته : 565
بازدید ماه : 846
بازدید کل : 333928
تعداد مطالب : 296
تعداد نظرات : 20
تعداد آنلاین : 1